یادداشتهای یک هرزه

ساخت وبلاگ
تو تا حالا از توی عکس به من خیره شدی؟تا حالا با دیدن عکسم بهم لبخند زدی؟! بهت نگفتم اما من این کار رو کردم!ساعت‌ها نشستم و نگات کردم! نگو دیوونه شدم .‌ . چون بودم؛فقط عکس آدم رو دیوونه‌تر میکنهتا حالا به چشم‌های توی عکس زل زدی؟! خوبی عکست اینه که پلك نمی‌زنه؛خسته نمیشه بی‌خبر نمیره!من بعد از نبودنت با عکست حرف میزنمتو بی‌ من با کی حرف می‌زنی؟! خوش‌ به‌حال اونایی که صدات رو می‌شنون!بدی عکس اینه که صدا نداره!یا اگه داره من نمی‌شنوم؛ داره؟؟ اگه صدا داشت ازش می‌پرسیدمکجای دنیایی!می‌دونستی فاصله‌ی بین واقعیت و‌ خیالیه پلك زدنه؟!کافیه به عکست خیره بشم؛حالا صدات رو هم می‌شنوم که می‌خندی!اصلاً همین‌ که می‌خندی کافیه! حتی مهم نیست کجای دنیایی گرچه میدونم کجایی. یادداشتهای یک هرزه...
ما را در سایت یادداشتهای یک هرزه دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : bharzeh4 بازدید : 59 تاريخ : شنبه 31 تير 1402 ساعت: 19:38